سیاهی زندگی بدون لاله برای ناصر این روزها روشنتر شده و او با اینکه از درون شکسته است میخواهد نفس بکشد و زندگی را با یادگاران لاله سحرخیزان سپری کند. چنان با هیجان در خصوص علی و عرفان صحبت میکند که گویی هم مادرشان است و هم پدر. میگوید اگر 20 سال دیرتر به دنیا آمده بودم قیمتام دو میلیارد بود. میخواهد بلند شود و دوباره بگوید من هنوز هستم. حالا ناصر محمدخانی میخواهد نفس بکشد و زندگی را بغل کند. با او در اتاقکی که با عکسهای دوران بازیگریاش تزئین داده شده بود صحبت کردیم. ناصر با تمام ناملایمتها از یک نفر. یک دوست قدیمی که با او زیر یک سقف زندگی کرده بود گلهمند بود کسی که در این سالها او را تنها گذاشت. یک دوست بیمعرفت!